#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_162
طناز:چیزی نیست
اراد:مطمئنی؟
طناز:اره بابا اونم وقتی خیالش راحت شد بازم مشؽول شد موقع رقص بود که ستاره اومد
ستاره:بلند شو ببینم زود باش
طناز:مرسی خودتون برقصید
ستاره:یعنی چی ؟بلند شو ببینم که ارام تو گوشش طوری که خودش بشنوه گفتم
طناز:تو که حال من بهتر میدونی از درد دارم میمیرم
ستاره:ای وای خوب نشدی تو؟ باشه بشین همین که رفت اراد گفت
اراد:چرا نرقصیدی؟
طناز:حسش نبود موقع دادن کادو ها داشتم میمردم دلم میخواست گریه کنم وقتی مراسم تموم شد اراد گفت
اراد:برو حاضر شو بریم انگار به من دنیارو دادن پرواز کردم تو اتاق داشتم لباس میپوشیدم که ستاره اومد تو اتاق
ستاره:دوش نگیری ها برای بدن ضرر داره
طناز:باشه
romangram.com | @romangram_com