#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_156
طناز:سلام صبح بخیر
اراد:سلام عزیزم مال تو هم بخیر بخواب من دارم میرم کارخونه از اونجا هم میرم مطب
طناز:کی برمیگردی ؟
اراد:برای ناهار میام عصر باید بریم لباس و کادو بخریم میخواستم بلند شم که نزاشت
اراد:بگیر بخواب کجا بلند میش بعدم پیشونیمو بوسید و گفت اگه کاری داشتی زنگ بزن خانومی
طناز:باشه مراقب خودت باش اونم سرشو تکون داد و رفت منم ساعت برای 53:8 کوک کردم وخوابیدم با زنگ گوشیم
بلند شدم ارام رفته بود دانشگاه منم کلا درسو گذاشته بودم کنا چیکار دارم؟ رفتم پایین صبحانمو خوردم که دیدم گوشی
خونه زنگ زد اکرم خانوم جواب داد
اکرم:بله بفرمایید؟ منتظر بودم ببینم کیه
اکرم:اِشمایین خاله خانوم؟ سلام عرض شد پس خاله خانوم بود
خاله:.................
اکرم:نخیر اقا تشریؾ بردن مطب خانوم هم اینجا نشستن
خاله:.................
romangram.com | @romangram_com