#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_147
اراد:طناز زنگ بزن به طاها بیاد اینجا
طناز:برای چی؟
اراد:تو زنگ بزن میفهمی فقط بگو تنها بیاد اون پسره ساسان نیاره چون تو خونه راش نمیدم
طناز:باشه رفتم بالا و شماره طاها گرفتم که صدای خواب الودش تو گوشی پیچید
طاها:بله بفرمایید؟
طناز:داداشی که صداش هوشیار شد طاها:جون داداشی؟ طناز واقعا خودتی؟
طناز:اره داداش سلام
طاها:سلام قربونت برم خوبی؟ طناز:اره خوبم داداشی تو چطوری؟
طاها:الان که صدای تورو میشنوم خوبم بعد انگار یه دفعه ای چیزی یادش اومده باشه میگه
طاها:ببینم طناز شوهرت میدونه بهم زنگ زدی ؟شر نشه واست؟
طناز:نه داداش خودش گفت زنگ بزنم بهت
طاها:خودش؟ طناز:اره گفت بگم بیای اینجا کارت داره
طاها:واسه چی؟ طناز:نمیدونم طاها:باشه ادرس بده ساعت چند بیام؟ طناز: یازده اینجا باش
طاها:باشه کاری نداری؟
romangram.com | @romangram_com