#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_121
اراد:اونوقت کی میخواد حالیم کنه تو؟
ساسان:اره من که پوزخندی زدم که تا فرق سرش سوخت
ساسان:عوض
اراد:مواظب حرؾ زدنت باش
ساسان:و اگه نباشم جوری جوابشو دادم که تو جاش جمع شداراد:جوری گم و گورت میکنم که حتی اسمتم یاد کسی نیاد
حالیت شد یا حالیت کنم؟که پدرش میانه روی کرد
دایی:بس کنید با هردوتونم میخوام حرؾ بزنم نه دعوا
اراد:حرفتون زدید و جوابتونم شنیدید
طاها:ولی اگه طناز نخواد چی؟
اراد:اون مجبوره بخواد با ازای ازادی تو خودش اومد پیش من منم دیگه برش نمیگردونم در ضمن اون الان زن منه و
اختیارش دست من و دیگه اجازه حرؾ اضافی بهشون ندادم رفتم بالا که دیدم تازه از خواب بیدار شده کمکش کردم
لباساشو پوشید و دستمو درو کمرش حلقه کردم و به طبقه پایین رفتم که طاها با دیدنش اومد و بؽلش کرد و پیشونیشو
بوسید و گفت
طاها:حداقل مواظبش باش
romangram.com | @romangram_com