#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_116
اراد:الو ارام کجایی؟
ارام:...............
اراد:نه چیزی نشده فقط زود بیاین سمت پارکینگ ما اونجا منتظریم و زود قطع کرد و دست منو گرفت و به سرعت به
طرؾ پارکینگ حرکت کرد خدایا خودت کمک کن یعنی چیشده؟ سوار ماشین شدیم که ارام و خاله هر کدوم از یه طرؾ
هی سوال میپرسیدن
ارام:چیشده اراد؟
خاله:چیشده اراد جان ات........... که با داد اراد همه لال شدن
اراد:بس کنید دیگه چیزی نشده و به سرعت به طرؾ خونه حرکت کرد وقتی رسید گفت
اراد:زود لباساتونو جمع کنین برمیگردیم ده دقیقه دیگه پایین باشین هممون رفتیم بالا زود زود لباسارو جمع کردیم که
اراد:بدون چون و چرا همتون لباس مشکی بپوشید بدون حرؾ ماهم لباس مشکی پوشیدیم منم مانتو تازمو پوشیدم و اراد هم
یه تیپ مشکی زد که خیلی جذاب شد زود حاضر شدیم و به طرؾ تهران حرکت کردیم هیچکی حرؾ نمیزد همه تو حال
خودشون بودن که صدای اراد اومد
اراد:طناز یکم بخواب خستگی از سر و روت میباره منم چون خسته بودم با کمال میل قبول کردم وقتی چشمامو باز کردم
romangram.com | @romangram_com