#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_106


اراد:داشتی چه ؼلطی میکردی؟هاااااااان؟ وقتی دید جواب نمیدم بلند تر داد زد

اراد:هاااااااااان؟ چرا جواب نمیدی؟

طناز:اراد اصلا

اراد:فقط جواب سوال منو بده نه بزار خودم بگم وقتی بهت میگم اینکاره ای زدی تو گوشم گفتی من پاکم اخه احمق واسه

من که شوهرتم از این دلبریا نمیکنی که دیدم کتشو دراورد و اومد طرؾ من

اراد:اگه میخوای لاس بزنی چرا با ؼربیه بیا خودم بهت حال بدم این جوری گناه هم نداره چون من محرمتم مگه نه؟ روم

خیمه زد لباشو رو لبام گذاشت وحشیانه داشت لبامو میمکید و دکمه های پیرهنشو باز میکرد و من فقط داشتم گریه میکردم

شوری خون تو دهنم حس کردم اراد وحشی شده بود دستش رفت سمت مانتوم و دکمه هاشو باز کرد و از تنم به زور

دراورد و دستش رفت سمت لباسم که تقلاهم بیشتر شد که سرشو اورد بالا چشماش خمار بود

اراد:چیه چه مرگته؟ مگه اینو نمیخواستی اروم بگیر دیگه

طناز:اراد تو رو خدا تو اشتباه میکنی داشتم گریه میکردم که باز اومد طرفم

طناز:اراد تو رو خدا تو رو روح مادرت که دیدم وسط راه متوقؾ شد ودستشو اورد بالا تا فکمو بیاره پایین که وسط راه

پشیمون شد چونمو گرفت


romangram.com | @romangram_com