#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_104


زیر لب تشکری کرد و رفت بالا تا بخوابه منم بعد از این که ظرفا رو شستم تموم شد رفتم بالا رفتم تو اتاق که دیدم اراد

دراز کشیده و مچ دستشو گذاشته رو چشاش موندم کجا بخوابم که گفت

اراد:حرفای صبح یادت رفت خودمو نباختم و گفتم

طناز:نخیر داشتم فکر میکردم لباسمو عوض کنم یا نه حالا هم عوض نمیکنم و رفتم دراز کشیدم

طناز:اراد؟

اراد:بله؟

طناز:میشه عصر بریم کنار دریا

اراد:باشه حالا هم بگیر بخواب منم خوش حال از این که میریم کنار دریا گرفتم خوابیدم نمیدونم چقدر خوابیده بودم که با

تکون های دستی از خواب بیدار شدم دیدم اراد چشمای اونم پؾ کرده بود پس خوابیده بود

اراد:مگه نمیخواستی بری کنار دریا بلند شو دیگه زود بلند شدم ویه تونیک نسبتا بلند پسته ای رنگ وشلوار و شال سیاه

پوشیدم کمی هم رژ لب زدم و مداد کشیدم به چشمام و رفتم پایین

اراد:خاله جون بلند شین بریم کنار دریا که خاله و ارام مخالفت کردن و ترجیح دادن بمونن خونه ماهم با هم رفتیم هیچ کس

نبود نمیدونم چقدر نشسته بودیم که اراد گفت


romangram.com | @romangram_com