#قرار_ما_انتقام_بود_نه_عشق__پارت_103

طناز:باشه داشتم میرفتم بالا که ارام گفت

ارام:زن داداش مواظب باش وقتی از خواب بیدار میشه هاپو میشه مواظب باش الله اکبر

طناز:برو ارام برو بهش میگم هاااااااا

ارام:گیساتو میکنم بهش بگی افتادم دنبالش که جیػ بنفش کشید و رفت بالا منم رفتم بالا چهار تا اتاق بود و پایین یکی خاله

پایین بود حالا من از کجا پیداش کنم؟داشتم اتاقارو میگشتم که تو اتاق سوم اخ ادم دوست داره وقتی میخوابه بشینه نگاش

کنه مثل بچه ها میشه

طناز:اراد، اراد بلند شو ؼذا یخ کرد بلند شو، اقا اراد

اراد:...............

طناز:اقا اراد که تکون خورد و کلافه گفت

اراد:هووووووووم

طناز:هوم چیه بلند شو ؼذا یخ کرد مگه گشنت نیست که دیدم بلند شد و نشست و با اخم نگام کرد

اراد:چیه عین خروس دم صبح سرو صدا میکنه سرو صدا میکنی هم خندم گرفته بود و هم عصبی شده بودم و عصبی فتم

طناز:با ادب باش خروس هم خودتی اگه ؼذا میخوای زود بیا پایین بای بای و رفتم پایین بعد از چند دقیقه در حالی که اخم

ؼلیظی داشت نشست پشت میز و برای خودش ؼذا کشید خاله وقتی ؼذارو خورد کلی به به و چه چه راه انداخت ادار هم

romangram.com | @romangram_com