#قهوه_تلخ_پارت_94


مامان خندید وگفت:دامادم زرنگه می خواد اینجوری از زیر زبون شیرین حرف در بیاره.

با تعجب گفتم:آخه چه حرفی!امیرسام زنگ زده بود شماره یکی رو ازم می خواست که گفتم ندارم گفت (فردا ازش بگیر).

سلین گفت:شماره تیدا رو می خواست ،مگه شماره تیدا رو نداره که از تو می خواد؟

با صدای بلند گفتم:وای من کی گفتم تیدا،شمام حرف میزارید دهن آدم.

بابا خندید وگفت:چرا به شیرین گیر دادی؟

سلین به بابا نگاه کرد وگفت:چون به این راحتی ها نمی شه حرف از زیر زبونش کشید بیرون.

نگاهش را به سمت من چرخوند وگفت:نکنه تو امروز توی اون هوای سرد وبارونی رفتی پارک؟

لبخندی زدم وگفتم:اتفاقا پارک رفتن مخصوص اینجور هواهاست.

آقا محسن با تعجب گفت:تو دیگه کی هستی دختر!

لبخندی زدم وگفتم:شیرین یغمایی.

مامان گفت:من که نمی تونم از پارک رفتن منصرفش کنم بارونم نتونست فقط خدا می تونه.

_شما چه گیری به پارک رفتن من دادین !

آقا محسن گفت:بدون شوخی میری اونجا چیکار می کنی خسته نمی شی؟

_شما از نفس کشیدن خسته می شید؟لطفا جواب سوالم رو بدید.

دستش را به سرش کشید وگفت:نه هیچ وقت.

romangram.com | @romangram_com