#قهوه_تلخ_پارت_64


سرش را بلند کرد ولبخندی زد:جانم.

با شنیدن این حرف احساس کردم بدنم یخ زده.چشمایم را بستم وآب دهنم را قورت دادم.

با لحن جدی گفت:شرمنده تونم خانم یغمایی منظوری نداشتم فقط آخر حرفتون رو گفتم.

چشمایم را باز کردم وبا انگشت هام میومیو را نوازش کردم:اشکال نداره.

_شما خیلی خوب می نویسید .قلمتون حرف نداره.

_ممنون.

_با خوندن نوشته هاتون خاطرات تلخم که روزی طعم شیرینی می داد زنده می شه خاطراتی که بغض می کنم .

_بعضی مواقع یکسری تلخی های را باید احساس کنیم تا قوی بشیم،من تا حالا عاشق نشدم و زیادی هم تجربه ندارم ولی از نگاه شما می شه فهمید که عاشقین.

نگاهی کرد وگفت:کاش منم هیچ وقت عاشق نمی شدم الان فکرم راحت بود،یکی نبود بزنه روی شونه ام وبگه داداش تو رو چه به عشق ،یه آدم بدبخت وبی کس همیشه تنهاست.

از حرفاش می شد بوی ناراحتی و دلشکستگی را احساس کرد .نفسی عمیق کشیدم وگفتم:عشق دست خود آدم نیست ،زلیخا همسرعزیز مصربود عاشق یوسف که فقط یه برده بود شدوچندسال ازش کوچکتر بود،به خاطر عشقی که به حضرت یوسف داشت همه دارایش رو از دست داد،آبروش رفت.یه آدم عاشق باید مثل زلیخا صبور باشه وهیچ وقت ناامید نشه چون در راه عشق باید با همه مشکلات جتگید وشونه خالی نکرد،شما اگه واقعا عاشق بودین وهستین باید برای بدست آوردن عشقتون تمام سختی را به جون می خریدین...

حرفم را قطع کرد وبا صدای بغض گرفته گفت:من شونه خالی نکردم من تنهاش نذاشتم اون تنهام گذاشت اون نابودم کرد ،خنده رو ازم گرفت و من رو دیونش کرد...

حرفش رانیمه تمام گذاشت و دستمالی سفید رنگ از جیب کتش در آورد چشمایش را پاک کرد،از روی صندلی بلند شد وپشت به من کرد:من دوستش داشتم ولی اون دیگه دوستم نداشت گفت(عشق من وتو از اولش یه اشتباه محض بود).

_اون وقت شما ازش نپرسیدین که چه اشتباهی؟بعدشم مطمن هستین که قلباً دوستتون داشت؟

_آره می گفت دوستم داره ،دیونمه بی من میمیره.

_پس شما در حقش خیانت کردین،چون خانم ها هیج وقت کسی رو که دوست داشته باشن به راحتی ترکش نمی کنن بلکه برای بدست آوردنش می جنگند تا به عشقشون برسند،کسی که عاشق باشه مثل زلیخا با آبروش بازی می کنه جا ومقامش رو از دست می ده ولی نمیزاره اخمی به صورت عشقش بیافته ولحظه ای بغض کنه،یا شما خیانت کردین یا اون دوستتون نداشته.

romangram.com | @romangram_com