#قهوه_تلخ_پارت_63
_اگه مُردم، از تنها گلدونی که دارم مراقبت کنی! از بس بهش نگاه کردم و "تو" رو توش تجسم کردم، شبیه "تو" شده!
قول بده از خودت خیلی مراقبت کنی!
نمیدونم شما هنوزم می گید عاشق نیستین ولی نوشته هاتون بوی عشق می داد.من این نوشته تون رو پسندیدم چون یاد خودم افتادم.
_وای ببخشید نمی دونستم ناراحت تون می کنم با نوشته هام.
_نه چرا ناراحت ،بعضی وقت ها باید یادی از گذشته ها کرد واشکی ریخت به خاطر روزهای که روزی فکر می کردی خوبه .روزهای که الان یادشون برام مثل جهنم شده وخفه کننده است.
بغض گلویش را گرفته بود. دقیق می شد فهمید که ناراحته ،اما از چی!از چه کسی!سرش را پایین کرد وبه موزایک ها خیره شد ،سکوتی بینمان حاکم شد سکوتی خفه کننده وغمگین،با صدای بلند گفتم:آقای شمس؟
جوابی نداد ودستش را جلوی چشمای بسته اش گذاشت.
خواستم سکوتش را بشکنم،یکی از نوشته هایم را خواندم تا جوو عوض شود،گلویم را صاف کردم:
صدایت را از من مگیر من دیوانه ی آهنگ صدایت هستم
چه راحت دل بستم به تو وچه سخت است دل کندن از دلت
تو زاده ی شهر فرشته ها هستی من با تو حس شگفتن را احساس می کنم .
هر بار که می گویی جانم ،جانم جان به لبم می شود.
من چشمایم را می بندم وتو مثل گذشته با آهنگ صدایت نامم را صدا بزن ومن در جوابت بگوییم بله وتو لبخند بزنی بگویی جـــــــــــــــانم.
romangram.com | @romangram_com