#قهوه_تلخ_پارت_5
_وای مامان شما چه گیری دادین که من پارک نرم.
_آخه بیرون سرده;سرما می خوری;توی این هوای سرد هیچکی نمیره بیرون.
_چون خودتون بیرون نمی شید از خونه فکر میکنید بقیه هم مثل شماها تنبلن.
_من هرچی می گم تو باز حرف خودتو می زنی،با تو نمیشه حرف زد.
مامان دید نمی تونه من رو توی خونه نگه داره،رفت توی آشپزخونه.
بعد از خوردن صبحونه ،الان باید آماده شم برم پارک،یک روز خوب رو شروع کنم،دفترچه یادداشتم رو توی کوله پشتیم گذاشتم وآماده شدم،طبق عادت همیشگی اول باید برم سراغ اتاق بابا،صورتش رو ببوسم،دستگیره در رو گرفتم به سمت خودم کشیدم در باز شد،بابا مثل بچه کوچولوها ،پتو رو دورش پیچونده ،چشمای عسلیش بسته است و حتی توی خواب هم لبخندنازش روی لبشه،آروم آروم قدم هامو گذاشتم ،با دست های ظریفم موهای نیمه سفیدش رو کنار میزنم ویه بوس آبدار ،صورت گرمش رو می کنم ،چه ناز خوابیده ;دستام رو ،روی صورتش می کشم.گوشیم توی جیبم به صدا در اومد ،سریع دست توی جیبم می کنم تا صدای گوشی رو ببندم ،ولی بابا خوابش سبکه وچشماشو باز می کنه.
_تووی شیرین بابا،نرفتی پارک امروز ؟گل دخترم.
درحالیکه سرم پایین است وصدای گوشیمو کم می کنم با لبخندی می گم:شرمنده بابا جونی ،بیدارت کردم ببخش.سلین زنگ زده جوابش رو بدم.
_سلام خروس بی محل ،الان چه موقع زنگ زدنه نمی گی شاید خواب باشم،بابا رو بیدار کردی .
سلین که به شوخی هام عادت کرده با صدای بلند گفت:کی به کی می گه خروس بی محل،بعدشم خواهرمن ،من به گوشی تو زنگ زدم نه بابا ،تو که توی اتاقتی چطور بابا بیدار شد؟!
_عزیزم ،من توی اتاق باباییم،اومدم صورتش ببوس بعدش برم پارک ،ولی با صدای زنگ گوشی بابا بیدار شد.
_آهان،معذرت نمی دونستم اول صبحی میری جیب های بابا رو خالی می کنی.
_نخیرم هیچم اینطور نیست.
مامان با صدای حرف زدن من خودش رو به اتاق بابا رسونده وباصدای بلند :دختر اینجا مگه جای حرف زدن توه؟بابات بیدار می شه بیا بیرون.
بابا باصدای خوابآلو ونیمه بیدار ،رو به سمت مامان:بزار خانم جان راحت باشه شیرین جان،من بیداربودم.
romangram.com | @romangram_com