#قهوه_تلخ_پارت_2


مامان که با صورت مهربانش ولبخندشیرینش،بهم نگاه میکنه به گرمی وخوش رویی :_سلامت باشی ،بیا توی خونه بیرون سرده.

_چشم الان میام.

کفش های کتونیم رو از پام در میارم وداخل جاکفشی می گذارم.کیفم رو ،روی مبل مشکی تک نفره،گوشه دیوار می ندازم ،شالمو در میارم وباصدای بچگانه میگم:_مامانی من گشنمه، غذا چی داریم؟

مامان از توی آشپزخونه باصدای آروم که مبادا باعث بیدار شدن بابا بشه میگه:_دختر تو کی می خوای بزرگ شی!؟همسن وسال های تو خانم شدن اما تو هنوز ،مثل بچگی هات رفتار میکنی،آخه این چه وضعشه!کیف تو یه جا پرت میکنی;شالتو یک گوشه،من باید پشت سرت جمع کنم،تو منو پیر کردی با این کارهات.

_وا من که کاری نکردم مامان خانم،الان جمعشون می کنم،فقط اول بگو غذا چی داریم ؟

مامان جوابی نمیده وسرگرمه توی آشپزخونه ،به سمت آشپزخونه میرم ودم دیگ باز میکنم ،فسنجون ،آخجون.عاشقتم مامان

_وای شیرین،برو دست هاتو بشور دختر ،این چه وضعی آخه تو داری کل لباست خاکیه،تموم خونه رو به گند کشیدی.

_با بچه ها ،توی پارک توپ بازی کردیم .

_انگار همسن بچه های ،من که هیچ امیدی به تو ندارم;تو یکی ،بزرگ نمیشی.

بابا که خوابش ،مثل خواب گنجشک ها سبک هست بیدار میشه با صدای من ومامان،باصدای خوابالو می گه:_باز شما دوتا چتتونه!؟تا من سرمو گذاشتم تو شیرین داد وبیدادهاتون بلند شد.

_سلام،حضرت پدر خوبی بابایی جونی؟ببخش بیدارتون کردم،با صدام.

_سلام گل دختر،مامانت درست می گه اول برو دست وصورتت بشور بعدش بیا نهار،خب چه خبرها ؟از صبح ها کجا بودی؟نکنه بازم پارک!؟

-آره پارک بودم ،شماها که پاتوق منو می دونین کجاست.

_بله نازدونه ی بابا.

_مرد،تو اینو لوسش کردی،صبح تا شب توی پارکه دست به سیاه وسفید نمی زنه،فردا روز شوهرش بدم بگم دخترم چه هنری بلده؟فقط سیاه کردن دفتر.

romangram.com | @romangram_com