#قهوه_تلخ_پارت_15


امیرسام نگاهی بهم انداخت وگفت:من دیوونه ی توهم خاله جوونی.

_بنشین سرجات دیووونه.

امیرنگاهی به اطرافش کردوقتی دید همه خیره شدن بهش ،سرش رو پایین انداخت ورفت طرف صندلیش ،چشمکی زدم به طرفش :چیه چی شد خجالت کشیدی؟؟

_بابا اینا کی هستن همه خیره شدن دارن نگاه می کنن.

_بنشین سرجات ،منم جای اونها بودم الان بهت خیره می شدم.

شروع یک صبح قشنگ وزمستونی;یک صبح سرد با سوز سرما;همگی چتر روی سرشون دارن و یا اینکه دست هاشون توی جیبشونه،قدم زدن توی این هوای سرد میچسپه ،آدم هوس یه فنجون چای گرم می کنه.شال گردنم رو کشیدم بالای بینیم ،پاهام رو کنار همدیگه جفت کردم سرم رو گردوندم اون طرف ،چشمم به اون شخص ناشناس افتاد خیره شدم بهش اما اون سرش پایین بود ودست هاش رو جلوی صورتش گرفته بود تا حصاری شود برای چشمایش که مبادا اطرافش رو ببیند،خیلی دلم می خواست برم پیشش وباهاش حرف بزنم اما می دونستم جواب سوالاتم رو نمی ده،نگاهی به صحفه ی ساعتم کردم ساعت دقیقا راس رفتن من به خانه بود اما امروز تصمیم داشتم کمی دیرتر بروم.کت مشکیش رو درست کرد نگاهی به گوشیش انداخت ودوباره داخل جیب کتش گذاشت،روانه ی رفتن شد چند قدمی دورشد،کیفم رو برداشتم وبه دنبالش راه افتادم قدم هام رو آهسته تر برداشتم که مبادا متوجه ی من شود،ماشین مشکی که درآن طرف خیابان بود روسوارشد باعجله سوار تاکسی شدم وباصدای بلندگفتم:آقا ،لطفا حرکت کنین دنبال اون ماشین مشکی.

راننده ی تاکسی مرد میانسالی بود سرش رو به طرف من برگردوند وبا لبخندی ملیح گفت:شوهرته؟؟

جوابی ندادم ،دوباره پرسید:شوهرته؟

_نه.

_آهان فهمیدم دوست پسرته.

_نه آقای محترم،شما کارتون رو انجام بدید وپول تون روبگیرید حرف اضافم نپرسید.

_من عاشق این گنگستربازی ها هستم چه حالی میده.

_لطفا آروم برید که متوجه ی ما نشه.(

ماشین مشکی حرکت کرد وتاکسی به دنبال آن).

_به این پسرهای دوروزمونه ی حالا اعتمادی نیست درحالی که زن وبچه دارن با ده تا دختر دیگه دوست هستن،ولی از یک نظر که نگاه می کنم ماها مقصر نیستیم مقصر اصلی شماها خانم ها هستین که ژیگول می کنید خودتون رو وما مردها چشممون دنبال شما طاووس هاست ،من خودم تعریف از خودم نباشه چندتا دوست دختر دارم یکی از یکی دیگه بهتر ولی هیچکدوم باب دل من نیستن دنبال یه خوبشم هرچی بخواهد به پاش می ریزم;دنبال یه سوگلیم.

romangram.com | @romangram_com