#قهوه_تلخ_پارت_129


_نه نیست ،فقط عجله نکن بذار اون پا پیش بذاره.

نگاهم را به خیابان بدون عابر پیاده سوق دادم:کی پا پیش بذاره؟

_همون که نگاهت توی نگاهش جا موند.

با لحن جدی گفتم:لطفا دیگه هیچی نگو.

_چشم شیرین جان.

هر دو ساکت شدیم بدون اینکه به همدیگر نگاه کنیم به جاده خیره شدیم.

_رسیدیم خاله جان.

نگاهی کردم:ممنون امیرسام.

از ماشین پایین شدم :بیا پایین بریم خونه .

_نه خاله جان دیر وقته انشالا یه وقت دیگه میام،خدانگهدارت.

کلید را توی قفل در به حرکت در آوردم،امیرسام سرش را بیرون کرد از ماشین:الان فکر کنم حرف منو بفهمی.

نگاهی بهش کردم:چه حرفی؟!

_اینکه تیدا همه ی دنیامه.

باتعجب گفتم:چه ربطی داشت به من؟!

_هیچی خداحافظ.

romangram.com | @romangram_com