#فرشته_نجات_پارت_50
عشق یعنی اینکه انگوری کنی
عشق یعنی اینکه زنبوری کنی
عشق یعنی مهربانی در عمل
خلق کیفیت به کندوی عسل
عشق رنج مهربانی داشتن
زخم درک آسمانی داشتن
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا
دیدن افتادگان زیر پا
زیر لب با خود ترنم داشتم
بر لب ؼمگین تبسم کاشتن
عشق آزادی رهایی ایمنی
عشق زیبایی زلالی روشنی
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده
عشق یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی مرغ های خوش نفس
بردن آنها به بیرون قفس
عشق یعنی برگ روی ساقه ها
عشق یعنی گل به روی شاخه ها
عشق یعنی جنگل دور از تبر
دوری سرسبزی از خوؾ و خطر
آسمان آبی دور از ؼبار
چشمک یک اختر دنباله دار
در میان این همه ؼوؼا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
در جهان هر کار خوب و ماندنی
رد پای عشق در او دیدنی ...
لبخندی زدم و کتاب را بستم و روی تخت دراز کشیدم و چشم بستم ...
* * * * *
صبح با صدای زنگ اس ام اس موبایلم از خواب پریدم . بردیا پیام داده بود ... باکس پیام را گشودم :تو
رو خدا ... اگه قصد ازدواج داری بهم بگو ... خودم می خوامت ... التماست می کنم عزیز دلم ... چرا
حرؾ نمی زنی باهام ... هر وقت میبینمت ساکتی ... ) مکالمه ی ؼضنفر با مانکن توی مؽازه (
با خنده برایش فرستادم : ای تو روح عمت که اول صبحی هم نمی زاری بخوابیم
به ثانیه نکشید که جواب داد :این قدر به عمه ها فحش نده اون دنیا باید جواب پس بدی هاااا ! تازه حدیثم
داریم که میگه : عمه یتسائلون ... یعنی در مورد عمه ها سوال میشه ...
ؼش ؼش خندیدم : مگه تو سر کلاس نیستی عوض درس گوش دادنته ؟!
فرستاد :دانشجوی عزیز ... وقتی که شما سر کلاس با موبایل اس ام اس می فرستی من کاملا متوجه می
شوم ... زیرا هیچ احمقی به خشتک خود زل نمی زند و در حالیکه لبخند روی لبانش باشد ...
من :بچه جون بشین درستو بخون پس فردا مشروط نشی ...
بردیا : نترس نمی شم ... عصر میام دنبالت بریم بگردیم به اون دمتم بگو
من : دمم ؟
بردیا : ساؼر و می گم .
romangram.com | @romangram_com