#فریاد_بی_صدا
#فریاد_بی_صدا_پارت_4


-گیریم که من ناز کنم، پول داری بخریش؟

در صورتم خم شد و چشم‌های سبزش را دوست داشتم.

- تو ناز کن من کلیه م رو می فروشم برای خریدنش!

با چشم‌غره خندیدم و سرش را به عقب هل دادم.

- این کلیه‌ی بیچاره‌ت رو برای همه چی میخوای بفروشی ها!

خندید.

-مزنده‌ی روده دستت نیست؟

پرسشگر نگاهش کردم و می دانستم می‌خواهد جفنگ بگوید.

- شش مترو نیم روده به چه کار میاد! یکی دو مترش رو بفروشم برای خریدن نازت پول دستم باشه!

با خنده به سرش کوبیدم.

-خاک بر سرت حالم به هم خورد.

خودش هم خنده اش گرفت و با آن سبز های جذاب میخ خنده هایم شد. سمت اتاقش راه افتادم.

-حالا شام چی پختی؟

هم قدمم شد.

- کدو بادمجون.

-داری واسه خودت کدبانویی میشی ها وقتشه که یه شوهر خوشگل و پولدار برات پیدا کنم!

برای باز کردن در اتاقش مکث کردم که لبش را به گوشم نزدیک کرد.

- ببین نمی خواد برام مادری کنی من خودم صد تا شوهرم! فقط تو باورم کن.

گوشم مور مور شد و فاصله گرفتم.

-میشه بس کنی امید تو این وضعیت!

به در اتاق ساجده و رامین اشاره‌ای کرد.

-من و تو هم یکی مثل اونا. تو زندگی دنبال چی می گردی تو؟

سمت اتاق خودمان راه افتادم که سد راهم شد.

romangram.com | @romangraam