#فریاد_بی_صدا
#فریاد_بی_صدا_پارت_30


- خودشه پروا دمت گرم!

- چی خودشه؟

- دارا و ندار... بازی که باید طراحی کنم همینه باید ته بازی سطح همه یکسان بشه و کارکترم دنبال این هدف باشه.

چشم‌هایم را در حدقه چرخاندم.

- حالا تو بازی کارکتراتم تونستند دارا بشند! چی از درد من ندار کم میکنه! مرفه های خل!

پوزخندی زدم و ادامه دادم: تازه شم این بازی که داریم حرفش رو می زنیم بعد از ثبت هم می افته تو گوشی همون دارا ها همونا برای تفریح بازی می کنند نه یکی مثل من و تو که برا نون در آوردن وقت سر خاروندنم نداریم! دانی دنبال یه چیزی باش که درد خودمونو باهاش دوا شیم.

گوشی‌ام را با سیم رابط به رایانه اش وصل کرد و کمی با موس کار می‌کند و از پشت کامپیوترش بلند شد، لبخند به لب چشم هایش برق زد و این لبخند اصلا مناسب حرص زدن هایم نبود.

-می‌تونه کاراکتر هامون واقعی باشن.

از اینکه متوجه منظورش نمی شدم ناخوداگاه چینی به پیشانی‌ام افتاد.

-یعنی چی؟

-یعنی طوری برنامه رو طراحی میکنیم که کاراکتر ها مرحله به مرحله بازی رو باید تو دنیای واقعی خودشون انجام بدن یه جور بازی آنلاین.

خوشم آمد، هیجان داشت! یاد نهنگ آبی افتادم، با خنده به شوخی پرسیدم: نهنگ‌آبی؟

بلند خندید.

- نه بابا دیوونه، اون که بازی مخربه ولی خب آره روندش اون جوریه! به کمکت نیاز دارم هستی؟ پورسانت هم محفوظه فیفتی فیفتی.

- هستم.

دستش را پیش ‌آورد.

- پس بذار کف دستم.

خندیدم و ضربه ای به کف دستش زدم.

-بریم حیاط گوشیتو زدم تخلیه داده شد، ریست کنه ویروس هم بگیره بیست دقیقه ای میکشه.

جلو تر راه افتادم به دنبالم آمد و همان حین توضیح داد: باید مراحل بازی رو بچینیم پروا الان فقط هدفمون مشخصه. البته من معتقدم موقعیت‌ها باید خودشون پیش بیان.

-از برنامه نویسی که سر در نمیارم ولی قانون بذاریم بازی مخصوص ندارهاست که قراره آخرین مرحله دارا بشن.

می‌خواست جوابم را بدهد که سهیل با شوخ طبعی ذاتی اش مخاطبمان قرار داد.

-کی قراره دارا بشه؟

romangram.com | @romangraam