#فریاد_بی_صدا
#فریاد_بی_صدا_پارت_23


-لازم ندارم چراغ گرفتم برای کرسیش، دود زغالا لحاف رو سیاه می کرد.

آمد و سر شلنگ را گرفت.

- تو برو بیار، من هستم.

سری تکان دادم و به اتاق بازگشتم.



گوشی‌ام زنگ خورد. قبل از برداشتن ژل آتش زا، جواب دادم.

- سلام عشقم.

دادش هوا رفت.

- سلام دیوونه! چرا مطب نیومدی دست تنهام دکتر داره غر میزنه!

- وای نازی ببخش گفتم که دیگه نمیام.

- پاشو بیا ببینم لوس نشو.

- نازی اصرار نکن



شرایطم رو که میدونی.

صدایش رنگ حزن گرفت.

-می دونم عشقم ولی حداقل پاشو بیا چک تسویه رو بگیر از دکتر، یه خداحافظی درست حسابی هم بکنیم!

لبخند پهن صورتم شد.

-خیلی خب میام گریه نکن!

با صدای تو دماغی اش خندید.

- بیا فدات شم.

-نشی حیفی فعلاً.

- می بوسمت.

- منم!

romangram.com | @romangraam