#فریاد_بی_صدا
#فریاد_بی_صدا_پارت_22


انگار روی اعصابش خط انداختم که شاکی شد.

-بیخود کرده دهنش بوی شیر میده! بزرگتر از اون مجردن هنوز!

دهان به دهانش نگذاشتم تا بحث به جایی نکشد که زبانم برایش تند شود!

-نگران نباش گلی جون.

- یه کاری می کنی برام پروا؟

-هرچی باشه، شما جون بخواه!

-جونت سلامت خوشگل خانوم. باهاش حرف میزنی؟

خندیدم.

-زیر زبونش رو بکشم؟

- آره دیگه ببین چشه!

-چشم خیالتون راحت من تو این کار استادم! دو تا بزنم پس کله ش هر چی تو ذهن و دل و رودشه میریزه رو دایره برام!

خوشش آمد و لپم را کشید و دست های خیس و خنکش حس خوبی داشت.

-آخی چه خنک بود دستتون، چه حالی داد!

دستم را خیس کردم و روی گونه هایم کشیدم. به آسمان اشاره کرد.

- آفتاب شهریوره دیگه، یه کم دیگه تحمل کنیم تمامه.

سهیل صدایم زد.

-پروا کارت طول میکشه؟

نگاهش کردم، کی به اتاقش رفت که الان آمد!

نگاهی به سبزی ها انداختم.

-نه زیاد چطور مگه؟

-ژل آتش زا تو اتاق شماست؟

-فکر کنم آره، دو شبه شبا سرد میشه خان جان پاهاش درد میگیره براش کرسی گذاشتم، ژلم برا زغال کرسی خان جان بردم.

- بیارش اگه لازمت نیست یه کم بریزیم رو چوبا شعله بگیره دیگه نرم، بخرم.

romangram.com | @romangraam