#فریاد_بی_صدا
#فریاد_بی_صدا_پارت_2
خان جان در حال آماده شدن برای خواب بود، سرش سمتم چرخید.
- سلام مامان جان دیر کردی؟
پیش رفتم و دست های نحیف و چروکش را بوسیدم و بهانه ی همیشگی را آوردم.
- ترافیک بود، داروهات رو خوردی؟
- امید آورد برام خوردم.
کمکش کردم در رخت خوابش دراز بکشد.
- شام خوردی؟
- آره. امید آورد برام خوردم.
دلم گرفت، پسر همسایه شده بود پرستار مادرم و من به دنبال یک لقمه نان وقت نداشتم که کمک حال مادر مریضم باشم.
- از فردا نمیرم مطب بیشتر می مونم پیشت.
سرش را از بالش جدا کرد.
- چرا مادر؟ چیزی شده؟ اتفاقی افتاده؟
خم شده و پیشانی اش را بوسیدم.
- نه چیزی نشده ولی کرایه ها رو بردن بالا، همه ی حقوقم پای کرایه تاکسی و اتوبوس میره چه فایده داره، باید دنبال یه کار نزدیک خونه بگردم.
چشم های آبی اش محزون شد ولی باز هم سعی داشت اعتقاداتش را به خوردم دهد، اعتقاداتی که می دانم چرا با دیدن این همه سختی کمرنگ نمی شد.
-بعد از هر سختی آسونی تو راهه مادر، میگذره مادر میگذره.
- کدوم آسونی خانجان؟ آسونی برای از ما بهترونه، همونایی که از سر بیکاری و شکم سیری بیست میلیون بیست میلیون میارن میدن دست آقای دکتر که دماغشون رو براشون صاف کنه بعد ما تو زمستون آب دماغمون رو باید با آستینمون پاک کنیم چون دستمال کاغذی با جیبمون آشنا نیست!
می دانستم دوباره تلخ شدهام و خانجان را ناراحت کردم، سریع حرفم را پس گرفتم.
-ولش کن خان جان خدا بزرگه، ناشکری کردم باز می دونم.
لبخندش تلخ بود و باز هم حکایتی در چنته داشت که دل خودش را به آن خوش کند و من را نصیحت...
زیر پتو خزیدم و شروع کرد: زمان قدیم یه ثروتمند زادهای سر قبر پدرش نشسته بوده و یه فقیرزاده هم یکم اونورتر سر قبر پدر خودش مشغول درد و دل بوده، ثروتمند زاده یه نگاه به فقیرزادهه میکنه و شروع میکنه به فخر فروشی؛ میگه صندوق گور پدرم سنگیه نوشته های روی سنگش رنگیه! مقبره ش از سنگ مرمر فرش شده و روی سنگ قبرش خشت فیروزه به کار رفته ولی گور پدر تو فقط یه خشت خام و یه مشت خاکه، این کجا و اون کجا! فقیرزاده هم یه نگاه به پسره می کنه و میگه: خدا رو شکر که اینطوره، چون تا بابای تو از زیر سنگ و صندوق مرمر در بیاد بابای من رفته رسیده بهشت!
حالا مادر اون دنیا مهم تر از این دنیاست، دنیا دو روزه، یه روزش هم که گذشته، حرص هیچی رو نزن، کفرم نگو!
با لبخند در حالی که هیچ اعتقادی به حکایتش نداشتم نیم خیز شدم و محکم صورتش را بوسیدم.
romangram.com | @romangraam