#فریاد_بی_صدا
#فریاد_بی_صدا_پارت_14


خندید و از چشم های مشکی اش شیطنت می بارید.

- جاهای خوب خوب.

می دانستم اهلش نیست و چشم غره رفتم.

- فایل رو آماده کردی؟

- یس قربان.

- مزه نریز سهیل، همه چی اوکیه؟ نمونه تیزر و بنر و فهرست کارها...

- همه چی اوکیه.

بلند شدم.

- پس بریم‌.

- میگم هاکان من هنوزم معتقدم قیمت رو بالا دادی.

- بالا نیست.

پشت در مکث کردم و در را باز کرد و بیرون رفتیم.

- می ترسم مزایده رو نبریم. خیلی ها دندون تیز کردن برای گرفتن تبلیغات فدراسیون.

دکمه ی آسانسور را زدم و جوابش را دادم.

- فکر می کنی فدراسیون فوتبال گیر به دو زار بالا و پایین قیمت ها میده! کی می خواد شم اقتصادیت راه بیفته تو! آن قدر که این تبلیغات براشون حکم حیات داره مطمئن باش حتی نیم نگاهی هم به قیمت ها نمی اندازن و فقط کیفیت کار براشون اصله!

آسانسور باز شد و داخل رفتم و هنوز استرس داشت.

- به من اعتماد کن. نمی تونم ارزش کارم رو بیارم پایین. بالا بودن قیمت ارزش و اعتماد به نفسمون رو نشون میده، در ضمن خیالت راحت من می دونم دارم چیکار می کنم و مطمئن باش بیشتر از هر کسی دلم می خواد مزایده رو ما ببریم. گرفتن این تبلیغ حکم بستن پشت کل شرکت رو داره برام.

بالاخره خیالش راحت شد و سر تکان داد.

- کارت درسته!

در پارکینگ پشت فرمان نشستم، رانندگی بعد از شنا لذت بخش ترین کاریست که دوست دارم. تهران را مثل کف دستم می شناختم و به ترافیک نمی خوردم.

- نگفتی دیشب کجا بودی؟

دستش را سمت داشبورد برد و عادتش بود همه چیز را چک کند و مشکلی نداشتم‌.

- نیکی زنگ زد گفت مامان بیمارستانه مجبور شدم برم. کسی پیششون نبود نشد که برگردم خونه!

romangram.com | @romangraam