#عشق_تلخ_پارت_28
سرم رو پایین انداختم و بی هیچ حرفی دنبالش به داخل اتاق رفتم...اتاق چیه؟ شاید شیش متر.یه تاقچه داشت که روش چندتا گلدون خالی جا خوش کرده بود.یه موکت طوسی که چندجاش سوخته بود کف پهن شده بود.ترمه روی زمین نشست و گفت: اگه قابل می دونی بشین...
روبه روش نشستم.گچ چندجا از اتاق کنده شده بود.گفت: پس پرژه زن گرفت؟
بی هیچ حرفی بهش خیره شدم.نمی دونم درست دیدم یانه اما یه جور حسادت توی چشماش بود.دوباره گفت: حالا فرستادت بیای که چی بشه؟منو دق بده؟
ـ پرژه....
نذاشت حرفمو تموم کنم سرش رو پایین انداخت و گفت: بام بد کرد..خلی بد..حتی نذاشت حرف بزنم..
romangram.com | @romangram_com