#عشق_تلخ_پارت_24
نگاهم رو از روی برگه برداشتم.نامرد حتی یه اشاره ی کوچیکم به کادوی من نکرده بود. ست زنجیر و دستبند براش گرفتم 300 تومن و حالا اون... از ترمه جونش گفته..آخ اگه دستم به ترمه میرسید...رفتم سراغ خاطره ی بعدی:
فردا ولنتاینه...براش یه گردنبند خیلی ظریف و قشنگ گرفتم 600 تومن.فکر کنم به گردن ظریف و کشیده اش خیلی بیاد..فقط خدا کنه که خوشش بیاد ازش. بعد از اونباری که تو شهربازی تو تونل وحشت بوسیدمش دیگه پیش نیومد لبای خوشگلشو لمس کنم.اونبارم دست خودم نبود.همه جا تاریک که شد با اولین اسکلتی که از جلومون دراومد جیغ زد.منم واسه اینکه آرومش کنم لبامو گذاشتم روی لباش و یکم فشارش دادم.دلم واسش سوخت چون چند لحظه شوکه شده بود و بی حرکت تو بغلم افتاده بود.زدن قلبشو حس می کردم.چند دقیقه بعد که به خودش اومد منو هول داد عقب و رفت گوشه ی کابینمون نشست و زل زد به کف کابین. از ش خجالت کشیدم. خواستم از دلش دربیارم اما نذاشت آخرم بی خداحافظی رفت.فرداش که اس دادم بلاخره بخشیدم اما گفت که بار اخرم باشه و بار دیگه نمی گذره..حالاهم تمام فکرم دنباله فرداست...نفس عمیقی کشدم.پس بوسشم کرده بود آقاااا...لبام مور مور می شد.حس کردم جای بوسه هاش روی لبم داغ شده.رفتم سراغ خاطره ی بعدیش:
دیگه تموم شد.همه چی تموم شد.دیگه ترمه ای وجود نداره.مرد...واسم مرد تموم شد.دیگه حتی نمی خوام ببینمش..بهم دروغ گفت..گفته بود خونشون پونکه امام نبود..
خونشون .... بود..اگه باهاش تموم کردم بخاطر وضع بدشون نبود بخاطر دروغی بود که بهم گفت....دیگه تموم شد...
و تمام..چقدر آخرش گنگ بود..اما تمام توجهم به ادرس ترمه بود..باید می رفتم می دیدمش..باید...
romangram.com | @romangram_com