#عشق_برنامه_ریزی_شده_پارت_28
"كه اينطور."
با هم وارد كتابخونه شديم عليرضا مشغول نگاه كردن به كتابا بود منم داشتم اونو نگاه ميكردم.
يه مرتبه غافلگيرم چشماش طلسمم كرده بود از جام تكون نخوردم نزديكم اومد گرمى لباش رو براى يه لحظه رو لبام حس كردم زود به خودش اومد و گفت:
" اونروز شربتى كه درست كردى خوش مزه بود..."
"باشه الان برات ميارم."
زود اومدم بيرون صورتم داشت آتيش ميگرفت (عجب لبايى داره)
شربت رو اماده كردم وقتى رفتم بالا عليرضا بيرون كتابخونه منتظر بود ليوان رو از دستم گرفت منم زود در رو قفل كردم . تا شب پيش هم بوديم و فيلم ميديم و در مورد آينده و عروسى صحبت كرديم .
ساعت یازده بود كه تلفنش زنگ زد تا شماره رو ديد رفت تو حياط و صحبت كرد
: شيده شريكم بود مثل اينكه اون جنسايى كه مي خواستيم رسيده بايد برم ميخوايى شب پيش مامان باشى آخه سمانه هم امشب نيستش.
"نه نه ..الان در رو از داخل قفل ميكنم و ميخوابم تو هم برو خيالت راحت ."
لبام رو بوسيد و رفت.
صبح كه بيدار شدم صبحونه رو خوردم رفتم آموزشگاه مي خواستم واسه ترم آينده مرخصى بگيرم عليرضا گفته بود كه تا فرداش كار داره و نميتونه منو ببينه . تو آموزشگاه مرخصى رو گرفتم و با خيالى راحت راهى خونه شدم سر راه به مركز خريد رفتم مي خواستم واسه عليرضا يه هديه بخرم. نمي دونستم چى بگيرم مغازه ها رو كه نگاه مي كردم به فكرم رسيد كه عطر بخرم .وارد مغازه عطر فروشى شدم بعد از یه ساعت معطلى بالاخره عطر مورد نظرم رو خريدم خيلى خوش بو بود. خوشم اومد يكى هم واسه خودم خريدم تا هر وقت دلم واسش تنگ شد عطر و بو كنم. ( عجب دختر رمانتيكى شده بودم!!)
ظهر موقع ناهار خونه رسيدم اكرم خانم تو آشپزخونه بود ميز ناهار رو هم چيده بود با هم ناهار خورديم.
" اكرم خانم بابا ناهار خورده؟"
"بابات مادر جان؟ خونه نيست."
" ا ..نيومده؟ قرار بود صبح بياد كه حالا تا شب اگه نيومد زنگ ميزنم آخه گفته زنگ نزن."
" باشه مادر جان فقط امشب من و رحيم نيستيم از قبل به آقا گفته بودم در جريان هستن."
" باشه اكرم خانم خيالتون راحت ميرم پيش عليرضا."
تا شب خودم رو مشغول كردم كه حوصلم سر نره. بابا هنوز نيومده بود هر چى به موبايلش زنگ ميزدم خاموش بود. عليرضا هم جواب نميداد حتى سمانه , كم كم دلشوره داشتم مي گرفتم .
كه عليرضا اس داد:
"عزيزم سرم شلوغه كارام يه كم اشكال پيدا كرده فردا شب تماس ميگيرم ميخوام باهات راجع به موضوعى صحبت كنم تا فردا شب مواظب خودت باش."
romangram.com | @romangram_com