#ارث_بابابزرگ_پارت_92
- چرا نتونم؟ مگه چند تا گاو صندوق تو دفترش داره؟ یه بار میرم دوربین جا میذارم دفعه بعد میرم با توجه به فیلمی که گرفتم و رمز گاوصندوق و فهمیدم مدارک رو هم میارم.
خدای من! رو به میثم با چشمای گرد شده گفتم:
- گوشی و بده.
میثم با تعجب:
- چرا؟
گوشی رو از دستش قاپیدم و سریع تماس رو با محدثه برقرار کردم. میثاق رو اشاره کردم، میثم:
- خبر داره.
بیا! بعد به من و رفیقام میگه دهن لق!
کلی بوق خورد تا محدث جواب داد:
- چی میگی؟ برم الان؟
- کجایی تو؟
- جلوی دفتر آقای وکیل.
نفس عمیقی کشیدم:
- یه وقت نری داخل! سعیدی توی دفترش دوربین مدار بسته داره.
محدث هینی کشید و گفت:
- ای نامردا! اگه می رفتم داخل چی؟!! داشتین دستی دستی بد بختم می کردین!
در حالی که واسه میثم چشم غره می رفتم در جواب محدثه گفتم:
- به احتمال زیاد، مدارک اصلا تو دفترش نیست.
میثم که تازه فهمید چه دسته گلی به آب دادیم. با کف دست زد به پیشونیش. محدث از اون ور خط گفت:
- کثافت می دونی چقدر خرج کردم؟ زود باش واسه من یه جایی جور کن برم، آرایشم حروم نشه!
نتونستم خودم رو کنترل کنم و خندیدم. نگاهی به میثاق انداختم و گفتم:
romangram.com | @romangram_com