#ارث_بابابزرگ_پارت_8

تک خنده ای کرد و گفت:

- شما هردو یا هر سه تون فرزند پسرانِ آقای رحیمی هستین و اموال نصف میشه. نصف شما و نصف دیگه پسر یا پسر عموهاتون.

سوالام تمومی نداشت، در حالی که سعی میکردم لبخند خبیثم رو مخفی کنم گفتم:

- اگر من بعد از انتقال سند بزنم زیرش چی؟

اون به وضوح لبخند خبیثی زد و گفت:

- دقیقاً نصف دیگه ی اموال مشروط به وجود نداشتن پسرعمو به شما می رسه.

ابروهام تو هم رفت و گفتم:

- حالا واضح توضیح بدین ببینم چیکار باید بکنم.

فنجون خالیش رو روی میز گذاشت و گفت:

- این درسته.

بعد از جاش بلند شد و در حالی که می رفت که پشت میزش بشینه گفت:

- تاریخ طلاق حمید و همسرش مربوط میشه به مرداد ماه سال 62، و تاریخ تولد اولین پسر تقریباً یک ماه قبل یعنی تیر ماهه.

رفتم میون کلامش و گفتم:

- خب اینکه معلومه بچه ی عموئه.

پوزخندی زد و گفت:

- پس دلیل عوض کردن نام پدرش بعد از دو سال چیه؟

سکوت کردم، ادامه داد:

- و تاریخ ازدواج مجدد نورا خانوم(زنعموم) تقریبا چهار ماه بعد از طلاق یعنی..

گفتم: آذر.

با انگشت من رو نشون داد و به تایید حرفم گفت:

- بله. و تولد دومین فرزند 7 ماه بعد اتفاق میفته و از اونجایی که تایید شده نوزاد نه ماهه و کامل بدنیا اومده..


romangram.com | @romangram_com