#ارث_بابابزرگ_پارت_7
یه خورده صحبتهای معمولی کردیم و بعد از اینکه منشیش برای جفتمون قهوه آورد خودش کم کم مسیر صحبت ها رو کشوند به سمت واگذاری اموال. از اونجایی که از روز قبل ذهنم درگیر بود و به هیچ نتیجه ای هم نرسیده بودم گفتم:
- آقای سعیدی من واقعاً نمی دونم باید چیکار کنم، آقا جون که درست وحسابی توضیح نداد!
لبخندی زد وگفت:
- هردو تا پسر شناسنامه هاشون به نام همسر جدید زنعموته.
تو جام فرو رفتم و درحالی که نفسی از سر آسودگی میکشیدم گفتم:
- پس جای حرفی باقی نمیمونه.
تک سرفه ای کرد وگفت:
- حتی اگه به نام عمو حمیدت هم بود جای حرفی نداشت.
یه ابرومو بالا دادم:
- چطور؟
به صورتم نگاه کرد و گفت:
- چون پدرتون و عموتون زودتر از پدرشون فوت کردن. پس قانوناً ارثی نمیبرن....اما.
در حالی که کاملاً پنچر شده بودم گفتم:
- اما چی؟
- اما پدربزرگتون لطف کردن و میخوان ارث بدن، اگر تاقبل از وفات ایشون سندها انتقال داده بشه که هیچ اما اگر ایشون فوت کنن چیزی به شما و فرزند احتمالی عموتون تعلق نمیگیره مگر اینکه تو یه وصیت نامه ی محضری قید بشه و اون هم فقط یک سوم اموال رو شامل میشه.
پوفی کردم و گفتم:
- من باید ابتدا وجود داشتن یا نداشتن پسر عمو حمید رو ثابت کنم بعد ارث تقسیم بشه؟
سرش رو تکون داد و گفت:
- نه، می ترسم دیر بشه، اول سند ها به نام شما زده میشه بعد باقی ماجرا که خودم هم همراه شما هستم.
در حالی که گیج شده بودم گفتم:
- ببخشید اون موقع سهم من و پسر عمو حمید دو- یک میشه؟
romangram.com | @romangram_com