#ارث_بابابزرگ_پارت_58

- تو این ششصد میلیون ناقابل خوابیده. نهایتا هفتصد هشتصد هزار تومن برداشت کردم. دیگه هیی نباشه این هست!

مامان پوزخندی زد و گفت:

- دقیق توش ششصد میلیون پول هست؟





جواب دادم:

- گفتم که از روش به خاطر خرید عید یه مقدار برداشت کردم.

مامان با ظاهری که انگار می خواست به من بگه «احمق» گفت:

- دقیق نگاه کن ببین چقدر توش داره.

از توی کیف پولم رسید آخرین خریدم رو برداشتم و با دیدن دو رقم اول گفتم:

- پونصد و بیست میلیون.

مامان پوزخندی زد و گفت:

- یعنی خرید اون چهار تا دونه آجیل هشتاد میلیون واست آب خورده؟

اول منظورش رو نفهمیدم. یهو شاخک هام تکون خورد و با دقت عدد رو خوندم:

- 52000000 ریال

زیر لب زمزمه کردم:

- چرا اینقدر صفرهاش کمه؟

آنالیزش کردم و با بهت رو به مامان گفتم:

- پنج میلیون ودویست هزار تومن؟!!

مامان نگاهش رو از من گرفت و به پشتی صندلیش تکیه داد. با مِن و من گفتم:

- اسناد که دیگه به نام خودمه! من همراهش بودم. خودم واسه انتقال سند رفتم و امضا کردم!


romangram.com | @romangram_com