#انتخاب_من_پارت_88
در رو بستم عمه به طرف امد و پلاستيک رو گرفت ، رفت طرف ميز
: مگه تو اشپزخونه نميخوريم
عمه مهديه : نه بابا اينجا حسش بهتره
سري تکون دادم و کنار عمه روي زمين نشستم
عمه مهديه : اول کدوم
: هر کدوم به جز پپروني
عمه مهديه : اصلا همه باهم
جعبه هاي رو باز کرد و گذاشت رو ميز از هر کدوم يه تيکه ميخورديم
عمه مهديه : صنم نوشابه يادت رفت برو از يخچال بيار
: اره انگار الان ميارم
رفتم و نوشابه خانواده مشکي رو از يخچال برداشتم و اوردم. با کلي شوخي و خنده غذا رو خورديم و تازه غذا هم اضافه امد که گذاشتيم واسه فردا
عمه مهديه : خوب ديگه وقت خوابه
:عمه امشب پيش من ميخوابي
عمه مهديه : نه نميخوابم
خورد تو پرم بدجور ناراحت شدم با چه ذوقي گفتم انگار هنوز ناراحته ازم با لبخنده گفت
عمه مهديه: من پيش تو نميخوام چون اتاق تو تختش يه نفر هست اما اتاق من دونفر پس تو بيا پيش من بخواب.
خوشحال شدم
: اي عمه ي شيطون. اوکي من ميام اتاق تو
عمه مهديه : اول پاشوو اين جا رو جمع کن بد بيااا لالا کن تو اتاقم
romangram.com | @romangram_com