#انتخاب_من_پارت_72
محمد حسين : فکر ميکردم زرنگ باشي اما نيستي من جا خوبه با تو بودن سودي برام نداره
: داره خيلي هم داره
محمد حسين : چه سودي جز دشمني با ملک
: ملک قرار نيست بفهمه نگاه تو دراصل تو گروه ي من هستي اما وانمود ميکني با ملک همراي اينطوري هم از من پول ميگيري هم از ملک و کسي با کسي دشمن نميشه
محمد حسين : اگه قبول نکنم
: اون وقت هرچي مدرک دارم ميدم پليس و کم کمش 40سال ميافتي زندان. شايدم بتونم حکم اعدامتو بگيرم.
محمد حسين : بچه ميترسوني
: اهل ترسوندن نيستم. رک حرفامو ميگم. يه عالمه مدرک ازت دارم و ميتونم بازم جمع کنم منم نفوذي هاي خودمو دارم منم به اندازه ملک شايدم بيشتر قدرت دارم. با قبول پيشنهادم از دو طرف سود ميبري
سکوت کردم محمد حسين غرق فکر بود يه چند دقيقه ي گذشت
محمد حسين : اگه برم به ملک لوت بدم چي
: جراتشو نداري درضمن حکم نابودي ات رو امضاء ميکني و خودتو بالاي دار ميبري.
محمد حسين : تهديد ميکني
: فکر کن اره نگاه من دو برابر ملک بهت پول ميدم تازه تو از ملک هم پول ميگيري و طبق نظر اون بازي ميکني اما مهره ي من هستي همين
محمد حسين : اوکي قبوله
: افرين پسر باهوش باور کن ضرر نميکني.
محمد حسين : تو هم مثل حواهرت هستي اما اون ديو سياه هست تو ديو سفيد
: ملک خواهر من نيست. منم تا اون اندازه لجن نيستم اما ديو سفيد رو خوب امدي.
محمد حسين : اوکي ديو سفيد زيبا الان من مهره ي تو هستم
: قرار خوش بگذره
حالا فهميدي من وارد يه بازي شدم بازي که خوب بلدش بودم اما اينبار تو جاي من بودي. و من حامي تو شدم چيزي که اگه خودم داشتم نابود نميشدم و شاهين يه هفته قبل از عروسي زير همهچي نميزد.تو با دشمن من دوستي کردي اما من رهات نکردم.تو با يه قاتل دوستي کردي.
عمه مهديه سکوت. باور حرفاش سخت بود برام. من تو چه بازي وارد شده بودم واييي خدااا اگه عمه نبود من چي ميشدم من چکار کردم.
romangram.com | @romangram_com