#انتخاب_من_پارت_67

عمه مهديه : نگران نباش خوب ميشي عزيزم ‏

يهو عمه ملک موهاي عمه مهديه رو گرفت، کشيد و پرتش کرد رو زمين ‏

عمه ملک : فکر کردي کي هستي دختر اشغال ‏

عمه مهديه از روي زمين بلند شد و مقابل عمه ملک ايستاد و گفت : هر کي هستم از تو و اون دختر روانيت ادم تر هستم ‏

عمه ملک شروع کرد به تو گوشي زدن به عمه مهديه نه يکي بلکه چهارتا ميخواست پنچمي رو بزنه که صداي عمه مريم امد ‏

عمه مريم : چکار ميکني ملک ‏

عمه ملک : دارم اين دختر پرو رو ادم ميکنم ‏

عمه مريم : مگه چکار کرده ‏

عمه ملک : زد پيشوني صنم رو شکست ‏

عمه مريم متوجه من شد و امد طرفم و گفت : خدا مرگم بده صنم خوبي مهديه ي مگه ازار داري زدي پيشوني صنم رو شکستي.‏

‏: کار عمه مهديه ي نبود ماهور هولم داد خوردم به لب باغچه ‏

مامان و بابام هم امدن وقتي جريانو فهميدن ماهور رو کلي دعوااا کردن عمه مهديه هم لبخنده ميزد منم دردم يادم رفت البته دوتا بخيه خورد و جاش مونده. ‏

صداي زنگ امد ماتنو و شال رو از روي جا رختي ديواري که کنار در خروجي و ورودي بود برداشتم و تنم کردم عمه روي اين جا رختي دو دست مانتو شلوار و شال گذاشته بود. در رو باز کردم اقا پوريا بود ‏

‏: سلام اقا پوريا ‏

اقا پوريا : عليک سلام صنم خانم وسابل رو کجا بزارم ‏

‏: بي زحمت تو اشپزخونه ‏

وسايل رو گذاشت يه 10هزاري از کيف برداشتم بهش دادم ‏

اقا پوريا : صنم خانم نيازي نيست ‏

‏: اين حرفو نزني هر کاري مزدي داره ‏

اقا پوريا : مرسي صنم خانم

‏: راستي پروين خانم و اون کوچولو خوبن ‏


romangram.com | @romangram_com