#انتخاب_من_پارت_65
با چشمهاي اندازه توپ تنيس نگاه کرد
: چشمات در امد هاااا
حاله : هنگ کردم خوب
: چيز کاملا عادي هست حس و حالت
حاله : خدا صبرت بده
: مرسي حاله گلي
حاله: حالا چرا از خونه عمه ملک امدي
: چون اونم به قتل رسيد
حاله : منو سر کار گذاشتي ديگه
: نه بخدااا دارم حقيقتو ميگم
حاله :اخه چطوري قاتل کيه
: نميدونم قاتل پيدا شد بهت خبر ميدم
حاله : بي صبرانه منتظرم
: آفرين حالا از کنارت اون پودر ژله توت فرنگي رو بده
حاله : بيااا
:مرسي حوب من برم ديگه صندوق
حاله : اوکي اما بد برات از اول همچي رو تعريف کن
: باشه سر فرصت همه جي رو برات ميگم
باهم دست داديم رفتم پيش حميرا
: عزيزم حساب کن
حميرا : قابلي نداره صنم جان
romangram.com | @romangram_com