#انتخاب_من_پارت_61
: با عشقم قرار دارم
عمه مهديه : مگه نگفتم باهاش بهم بزن
: عمه باز شروع کردي
عمه مهديه : هزاربار محمد حسين به دردتو نميخوره
: اي بابا عمه تو با محمد حسين چه مشکلي داري
عمه مهديه : نميدونم اما حس خوبي بهش ندارم
: من حس خوبي دارم و اين کافي هست
عمه مهديه : اما صنم من بازم ميگم باهاش بهم بزن
: عمه تو خودت هم دوست پسر داري خوبه من بگم با امير بهم بزن
عمه مهديه : اولا امير نه اميرعلي دوما امير علي رو با محمد حسين مقايسه نکن اينا دوتا از زمين تا اسمون باهم فرق دارن.
: وااا عمه چقدر چرت و پرت ميگي عمه ملک با اون اخلاقش موافقه اما تو رو اعصابي
تعجب کرد و گفت : ملک از کجا ميدونه تو با محمد حسين هستي
::تو پارک بوديم يهووو عمه ملک رو با محيا ديدم بد پرسيد اين پسره کيه محمد حسين هم گفت که نامزدم هست و قرار بياد خاستگاري و کلي حرف ديگه عمه هم گفت خوشحال ميشه تو مراسم خاستگاري من باشه تازه گفت مراسم رو خونه اون برگزار کنيم و اين حرفا ديگه .
عمه مهديه : عجيبه برام خيلي
: چي عجيبه اين ملک يکبار ميخواد ادم بشه تو نميزاري
عمه مهديه: وااا من چکارش دارم تو مگه قرار نداري خوب بروو
: تو باخودت هم درگيري من برم ديگه
عمه مهديه: اوکي برو
اون روز با محمد حسين رفتم بيرون
محمد حسين : چته خانمم چرا تو فکري
: طبق معمول حرفاي عمه مهديه رو نروو م هستن
romangram.com | @romangram_com