#انتخاب_من_پارت_51

‏:خودت گفتي زودبيام ‏

صنم : کاش هميشه حرفمو گوش ميکردي ‏

‏: حالا بيخيال اين حرفا موهامو سشوار ميکشي

صنم : اره ‏

حوله رو باز کرد موهامو سشوار کشيد و شونه زد و با کش بالاي سرم بست

‏: مرسي گل دختر ‏

صنم : خوب من برم حموم ‏

‏: باشه برو ‏

صنم رفت بيرون خوب حالا وقت انتخاب لباس بود کمدمو باز کردم اين مانتو قديمي هست اين ماتنو زشته اين کوتاه اين خيلي بلند اينم رنگش بد بالاخره يه مانتو سبز پررنگ با يه شلوار يشمي از کمدم بيرون اوردم روي تخت گداشتم از گشوي سوم ميز ارايشيم ‏

شال ابي نفتي رو برداشتم از کمد کفشي که کنار ميز ارايشيم بود کفش هاي اسپرت ابي نفتي با خط هاي سبزو برداشتم کيف ابي با خط هاي نقره ي همه روي تخت گذاشتم رو صندلي جلوي اينه نشستم از کشو اول که شامل انواع لاکها و رژ لب هاا بود لاک نقره ي رو برادشتم و به ناخن هام زدم از کشو دوم که شامل بدليجات و نقره يجات بود گوشوار هاي بلند نقره ي رو برداشتم تو گوشم انداختم. به خودم نگاه کردم دختر زشتي نبودم موهاي بلند مشکي چشم هاي درشت عسلي صورت و اندام توپر دماغي که يکبار عملش کرده بودم نه بخاطر زيباي به دليل اينکه خواهر گرامي ام ملک بانو شکسته بود بي وجدان بخاطر شکستن يه دونه ليوان سرمو جوري زد تو ديوار که دماغم شکست سرم پنچ تا بخيه خورد سرمو تکون دادم تا فراموش کنم اون خاطره ي مسخره رو به لبام نگاه کردم لب و چشمام زيبا ترين اعضاي بدنم بودن لبهاي به قول شاهين درشت و خوردني اي بابا شاهين اين وسط چي ميخواد اين افکار منم تا کجا پرواز ميکنن بريد به جهنم همتون از روي صندلي با عصبانيت بلند شدم جوري که صندلي افتاد رفتم تو اشپزخونه يه قرص ارامبخش از کابينت برداشتم و خوردم ميزو چيندم صنم انگاري از حموم امده بود پشت ميز نسشتم اون لبخنده مسخره رو روي لبم کاشتم صنم امد ‏

‏: افيت باشه گل دختر ‏

صنم : مرسي عمه سلامت باشي ‏

نسشت رو صندلي دوتاي مشغول خوردن شديم چون صنم ديرتراز من اماده ميشد زودتر رفت تو اتاق منم ميزو جمع کردم رفتم تو اتاق اول رفتم سراغ گوشيم 10تماس از امين داشته و 3تا اس ‏

امين "سلام کجاي چرا ج نميدي

امين" ثواب داره جواب بدي هاااا شايد يه نفر کار خيلي خيلي مهمي داشت بينم نکنه قهري ‏

امين "زنگ زدم صنم گفت حمومي به اونم گفتم به تو هم ميگم سر ساعت 8 بام باشيد دير نکنيد.‏

گوشي روسر جاش گذاشتم مانتو و شلوار رو پوشيدم تو اينه قدي خودمو ديدم مانتو تو تنم بي نظير شده بود تا روي زانوم بود شال سرم کردم جورابو پام رژ قرمز زدم مقداري عطر گل رز زدم به موچام مقداري اسپر گل رز به لباسم زدم خوشگل و اماد کيف و کفش به دست رفتم بيرون کفشامو که پوشيدم صنم هم حاظر و امد کنارم ايستاد شلوار سفيد مانتو يخي شال و کيف و کفش هم مشکي با يه ارايش ملايم خوشگل شده بود رفتيم سوار ماشين شديم دلشور داشتم تمام گذشته رو جمع کرده بودم تو ذهنم ازش يه خلاصه ساخته بودم تا تحويل اميرعلي بدم رسيديم ماشينو پارک کردم از ماشين پياد شديم که گوشيم زنگ خورد امين بود

‏: الو سلام ‏

امين : چه عجب تو اين گوشي رو جواب دادي کجاييي از 8گذشته هااا

‏: بام شما کجاييد ‏

امين: جدي بامي ‏


romangram.com | @romangram_com