#انتخاب_من_پارت_5
پگاه: الان چکار کنم اگه بابام بفهمه منو زنده زنده خاک ميکنه.
: گفتم که کمکت ميکنم
پگاه : اما اخه چطوري
: راهشو با کمک خدا پيدا ميکنم
خودشو در اغوشم رها کرد منم مشغول نوازشش شدم
:راستي عکسي ار اين يارو نداري.؟؟
از آغوشم بيرون امد
پگاه : دارم يه چندتاي عکس ازش.
: ميشه ببينم.
سرش رو به نشون اره تکون داد و از کيفش گوشيشو در اورد
پگاه : بيا گوشي رو بگير و عکساشو ببين
گوشي رو از دستش گرفتم از چيزي که ميديدم داشتم شاخ در مياوردم باورم نميشد.اين که عکس محمد حسين بود رسما هنگ کردم
پگاه :چته مهديه چرا اين طوري نگاه ميکني
: اين عکس همون يارو هست
پگاه : اره اين محمدحسين هست تو اينوو ميشناسي
: متاسفانه اره
با تعجب و نگراني گفت :نکنه دوست پسرت هست.
: نخير اين دوست پسر يکي ديگه از دوستام هست
پگاه: توروخداا بهش بگو اين چه انگلي هست من نابود شدم نزار يکي ديگه نابود بشه.
نميدونستم چي بگم يعني قرار بود بلاي که سر پگاه امده بود سر صنم هم بياد واييي خدا من بايد چکار کنم پگاه :مهديه ميشه از عالم هپروت بياي بيرون
:الان بيرونم اما هنگ کردم
romangram.com | @romangram_com