#انتخاب_من_پارت_49

پسره : خانم کجا با اين عصبانيت شماره بدم ‏

با خشم به طرفش برگشتم ‏

پسره : اوففف از چشمات اتيش ميباره بهت خيانت کرده چي شده اتيش خانم ‏

دلم ميخواست تمام عصبانيتم رو سر ش خالي کنم که صداي اميرعلي امد

اميرعلي: هوويي مگه مرض داري مزاحمت ايجاد ميکني

پسره : بابووو زوج خشمگين خدا به داد برسه بچه هاتون ميشن دراکولا و اژدهاا ‏

بدم با سرعت فرار کرد خنده ام گرفت ‏

اميرعلي: انگار خيلي از پسر خوشت امد که لبخنده ميزني

دوباره اتشي شدم بهش نگاه کردم رفتم روي نيمکت نشستم و ‏

اميرعلي هم کنارم نشست از داخل کيفم اب معدني بيرون اوردم ريختم تو صورتم يکم اروم شدم چند تا نفس عميق کشيدم ‏

‏: درک من زياد سخت نيست اميرعلي من فقط حمايت محبت ميخوام همين ‏

اميرعلي: تند رفتم، ميدونم دلت براي صنم تنگ شده فشار زيادي روت هست اما من هميشه حمايتت ميکنم

‏: منم تند رفتم من اون خرسو بدون حمايت تو نميخواستم.‏

اميرعلي : الان بيااا بريم بخرمش برات ‏

‏: نميخوام ديگه مهم نيست

امير علي : الان قهر ي مثلا

‏: نه قهر نيستم ‏

اميرعلي : خيلي صنم رو دوس داري ‏

‏::اره تو اين مدت که رفته دنيام وارونه شده ‏

اميرعلي : برميگرده ناراحت نباش عزيزم ‏

‏: ميدونم بر ميگرد ‏


romangram.com | @romangram_com