#انتخاب_من_پارت_38
پروانه : بابا دخي ها رو بيخيال پسمرااا بچسپ
: به قول شاعر چشم چروني حد داره والا قباعت داره
فندک و دوتا شاخه گل رز رو برداشتم به طرف ميز اونا رفتم روي ميز شمع هاي به شکل ميوه بود روي ميز اينا سيب بود با فندک شمع رو روشن کردم اول شاخه گل رز رو طرف پسر چشم سبز گرفتم تعجب تو نگاه سبزش هويدا شد
: بفرمايد بگيرد
با اکراه ازم گرفت طرف پسر چشم مشکي هم گل گرفته يا خوشحالي گرفت و گفت :نميرديم و يه دختر به ما گل داد حالا دليلش چيه ؟!
: اينجا رسمه به تمام افرادي که ميان گل هديه ميديم
چشم مشکي: چه رسمه باحالي
: مرسي خوب امري نداريد من برم
چشم : تشکر نه
وقتي صنم سفارشو رو برد ياد فال ها افتادم پس دوتا جعبه ي فال رو برداشتم و رفتم طرف ميزشو
: بفرمايد فال برداريد
چشم مشکي : چرا دوتا جعبه
: يکي فال حافظ اون يکي فال روز
چشم مشکي :اهان
نيت کرد و فال از هر دوجعبه برداشته طرف چشم سبز گرفتم جعبه ها رو
چشم سبز : اينا همش خرافات من اعتقادي ندارم
: اين خرافاتي که شما ميگيد گاهي ميشه يه اميد يه راهنما يه نشونه يه حرف دل.
نگاهش حسش تعجب گرفت بدون هيچ حرف ديگه ي رفتم پيش بچه هااا حرصم گرفته بود از اين رفتار پسري جاي خالي،بچه هاا که ديدم دمغ هستم چيزي نگفتن حتي پروانه و پدرام هم ساکت بودن اين دوتا خواهر و برادر شيطون از دوستاي حنانه بودن، ياشار و سهراب هم دوستان پدرام بودن. اون پسره چشم سبز امد تا حساب کنه حسابشو
چشم سبز : ببخشيد خانم حساب ما چقدر شد
: چي ميل کرديد
چشم سبز : شيک توت فرنگي و اسپرسو
romangram.com | @romangram_com