#انتخاب_من_پارت_30
سکوت کردم نفسي عميق کشيدم و ادامه دادم :من با محمدحسين دوست شدم تا بتونم نقشه هامو عملي کنم من حتي با دوتا از دوست دختراش هم رفتم تا بچه شوو سقط کنن شماره ي بعضي از دوست دختراشو هم به دست اوردم درضمن يه دختره هم بود که نقش خواهر محمد حسين رو بازي ميکرد و با اسم هاي متفاوت به دوست دختراش معرفي ميشد مثل مريم مژگان هستي ناهيد سارا و .......... تازه من فهميدم محمد حسين تو کار مواد مخدر هم هست.
امين با تعجب نگاهم کرد اميرعلي هم ناراحت و متعجب بود
امين:تواز کجا فهميدي محمد حسين تو کار مواد مخدر هست
: يه سري عروسک به شکل ستاره دريايي داشت که کموزياد ميشدن يک روز داشتم با يکشون بازي ميکردم که گوشه اش پاره شد و مقداري پودر سفيد ريخت بيرون فکر کنم هرويين بود
امين : خداايا از دستت تو ادرس محمد حسين رو داري
: دوتا خونه داره ادرس هر دوتا رو بلدم
يه برگ کاغذ گذاشت حلوم
امين : روي اين ادرسا رو بنويس
: باشه
ادرس دوتا خونه رو نوشتم برگو رو دادم دستش
: حالا من يه سوال بپرسم
امين : بپرس
: شماهاا از کجا گوشيه محمد حسين رو پيدا کرديد و چرا منو خواستيد اداره الان من شکايت کنم محمد حسين ميافته زندان
امين: راستش مهديه محمد حسين به قتل رسيده
جا خوردم شوک شدم چشمامو بستم چندتا نفس عميق کشيدم
امين : حالت خوبه
: اره من خوبم از قديم گفتن از هر دست بدي از همون دست پس ميگيري محمد حسين اين همه زندگي رو نابود کرد باعث قتل بچه هااي به دنيا نيامده شد اخرشم خودش به قتل رسيد
امين : حرفت درست يه سوال ديگه
: جانم بپرس
امين : تو ديروز ظهر باهاش قرار داشتي
: اره اما نرفتم زياد حالم خوب نبود قبلا هم گفتم
romangram.com | @romangram_com