#انتخاب_دوم_پارت_93

آشغال آبميوه اش دستش بود و نگاش به همون زنو مرده.انگار اونم بدش اومد.اخماش تو هم بود
رو صندلي نشستمو گفتم:گفت نيم ساعت ديگه مياد
وحيد-جز دردسر چيزي نداري
-به من چه مگه من کردم؟
وحيد-نخير...من بودم نصفه شبي اومدم خونه اتون، ببخشيد
-خداببخشه پسرم عيب نداره
زير لب پرويي گفت
-خودتي
وحيد-فعلا که گند زدي تو زندگيم
-خوب کردم
نگاهشو رو بدنم چرخوندو با اخم گفت:بهت ميگم اتاق خصوصي بگير لج ميکني...اين چه وضعيه؟!!!!
-خودم که راضيم
حالا دروغ گفته بودما.تيپم واقعا بد بود.کمربند مانتومو سفت تر کردمو رومو برگردوندم
وحيد-بايدم باشي
-کاش اين مسکنه زبونتم از کارمينداخت.
وحيد-نه که من برات دعوتنامه فرستاده بودم...حق داري اينو بگي
دست به سيته پشت چشم نازک کردمو گفتم:بله که دارم
وحيد-عالمو آدمو شيريني ميدم اگه يک ساعت خفه خون بگيري

romangram.com | @romangram_com