#انتخاب_دوم_پارت_9
وحيد-بيرون يه چيزي خوردم
نگاهي به ميز کردم،اين مرد واقعا اشتهامو کور ميکرد
فقط براي اينکه شکمم قاروقور راه نندازه نصفه شب دوسه قاشق خوردمو اون زرشک پلوي پررنگولعابو چپوندم تو يخچال
ظرفارو جمعوجور کردم و شستم
به سمت اتاق خواب رفتم،تازه از حموم اومده بودو لباس مي پوشيد،به نظرم کمي لاغر شده بود
لبه ي تخت نشستمو گفتم:اگه از غذاهاي من خوشت نمي آد زنگ بزنم پيتزا بيارن
تيشرتشو تن کردو مثل هميشه با اخم گفت:نه سيرم
حوله رو موهاش انداختو شروع کرد به خوش کردن
پتو رو کنار دادمو خزيدم زيرش،به بالاي تخت تکيه زدمو گفتم:امروز يه سررفتم پيش مامان،سلام رسوند
فقط سر تکون داد
خودمو سُردادم و سرمو رو بالشت نرمم گذاشتم
موهاشو همينطور نم دار ول کردو لبه ي تخت نشست
ساعتشو مثل هميشه کوک کردو دراز کشيد،آرنجشم گذاشت روي چشماش
با احتياط گفتم:فريد به تو ام زنگ زد؟
وحيد-اوهوم
-ميريم؟
محکم گفت:آره
هه...چه سوالي!يه درصد فکر کن دلش نخواد بريم
romangram.com | @romangram_com