#انتخاب_دوم_پارت_83

-آره واسه من خرج نکن خدايي نکرده جونت بالا مي آد
وحيد-جالبه که هيچوقت آرزوي مرگمو نمي کني
با حرص گفتم-تازندگي هست چرا مرگ؟دعا ميکنم ذره ذره جونت بالابياد...يه دفعه مردن زياديت ميشه
لبهاشو به هم فشار دادوکمپوتو گرفت دستش باز کرد.ازتونايلن چنگال پلاستيکي در آووردوکرد تو کمپوت
وحيد-توغير اينکه برخلاف چشمات حرفي بزني هنر ديگه ايم داري؟
اي خاک برسرمن کنن ...شانس داشتم که اسمم شمسي بود...بلدم نيستم براش خالي ببندم
-من خيلي هنرا دارم که چشمات نمي بينن
وحيد-آهان مثلاعشوه ريختن براي پسر استادت تومراسم هفت مادرتم جزوهنراته؟
ابروهم بالارفت.تکه اي آناناس بزرگ رفت تو دهنم.به زور جوييدمشو با اخم گفتم:نه...غيرت نداشتن تو هنر محسوب ميشه
وحيد-من واسه کسايي که دوسشون دارم غيرت به خرج ميدم که تو جزوليستشون نيستي
نفس صدا داري کشيدمو با حرص گفتم:توکه همش تو توهمي...همش فکر ميکني کسيو دوست داري در صورتي که اينجوري نيست...توخودتو دوست داري فقط...
وحيد-در حدي نيستي که منو درک کني
-شايد نتونم درکت کنم امااينو ميدونم کسيکه کسي رو دوست داره اونم از ته دل...تنها خوشبختي طرف براش مهمه...نه اينکه يه زندگي زوري براش بسازه...تو نسيمو دوست نداري...خودتودوست داري...والا اگه دوسش داشتي ميديدي خوشبخته دست از سرش برميداشتي
کمپوتوپرت کرد زمينودادزد خفه شو
تنم از صداي بلندش لرزيد
بعدم با عصبانيت بلند شد رفت
همه زنايي که اونجا بودن نگام مي کردن.بي خيال چشمامو بستم.
نکنه باز بذاره بره پول بيمارستانو از لجش نده.ازش بعييد نيست واقعا

romangram.com | @romangram_com