#انتخاب_دوم_پارت_45

-باشه براي بعد...فعلا
فريد-باشه...خداحافظ
گوشيو قطع کردم.اسمسي به مهسا دادمو گفتم کاري نکنه فرداميام گالري خودم.دستو پاچلفتي نميتونست تنهايي گالريشو بچرخونه
چون تو يخچال چيزي جزشير نبود يکم سيب زميني سرخ کردم.دکتره گفته بود مراعات کنم
وچيزاي داغوآبکي،ميوه و ...نخورم.
والا دلم سوپ ميخواست.
روي سيب زمينيمو پرسُس قرمزو خردل کردمو آويشنم ريختم روش...تازه به نصف رسيده بودم که سروکله بچه غول پيداشد
توجهي بهش نکردم.اونم همينطور.
رفت لباساشو عوض کرد و با دفتر دستکش اومد تو حال.آخراي سال همين بود.هميشه 10تا پاکت سيگارم کنارش ميذاشتو تا صبح حساب کتاب ميکرد.
به حسابدارشونم شک داشت.هميشه تاخودش چک نمي کرد بيخيال نمي شد.شايد همينکاراش بود که ازشرکتشون يه بِرند معروف ساخته
نگاهي گذرا به من کردوگفت:بدنگذره
شونه بالا انداختمو گفتم:داره ميگذره
زير لب حرفي زدو سرگرم شد.چايي گذاشتم دم بشه.
-4شيفت کار ميکني تو حقوقتم تاثير داره؟
نگاهي به سمتم انداختو گفت:بله داره...حواسمو پرت نکن حوصله ندارم
منم که ديدم بهترين راه اذيت کردنشه بيخيال گفتم:منکه نديدم تاثيري داشته باشه...خونه ي ما از سومالي ام بيشتر خشک سالي زده
چشماشوتنگ کردوگفت:يادم نمياد تو اين خونه چيزي خورده باشم
-آره خب...براتم مهم نيست من چيکار ميکنم

romangram.com | @romangram_com