#انتخاب_دوم_پارت_32
پولاشو سر قبر منم نميبره حتي...
خلاصه اينکه پرستار 2 بار اومد سرم عوض کرد ولي از وحيد خبري نبود.چه بدبختي بودم من .
ديگه داشتم نا اميد مي شدم ببينمش که اومد.باهمون کتو شلوار.
با اخم رو صندلي نشست و گفت:من شب نمي تونم بمونم
لبهامو با حرص فشار دادمو گفتم:مطمئنا منم دلم نمي خواد اينجا باشي
وحيد-باز بلبل زبون شدي؟
حالا پيرزن بغليمم داشت کمپوت ميخوردو مارو نگاه ميکرد
-به خودم مربوطه چي ميشم
وحيد-خوبه از مردن نجاتت دادم
-يادم نمي اد ازت خواسته باشم
وحيد-دوست نداشتم تو خونه ي من بميري
-زورت که زياده...ميذاشتيم جلو در خونه جون ميدادم...
چشماشو ريز کردو گفت:در هر صورت بهم يه تشکر بدهکاري
-هه ...تشکر ؟براي اين حالو روزم؟بايد بگم که خيلي ممنون باعث شدين خونريزي معده بگيرم؟
وحيد-ميتونست بدترم شه اگه لطف من نبود
-به اون بدتر راضي بودم تا زندگي با تو
وحيد-اگه زندگي با من اينقدر سخته چطور دووم آووردي؟
-براي اينکه مادر بيچاره امو دق ندم بايد تحملت کنم
romangram.com | @romangram_com