#انتخاب_دوم_پارت_31

اخمي کردوگفت:اگه بلبل زبوني نمي کردي الان وضعت اين نبود
-هه...پشيمون نيستم جناب
داشتم از درد به خودم ميپيچيدم...به قول مامان اين زبون من آخر يه بلايي سرم مياره
اومد جواب بده که ديد دارم به خودم ميپيچم
وحيد-لباساتو تنت کن ميريم دکتر
-نيازي نيست...ميرم يه گوشه جون ميدم ...تو که از خداته مرگمو با چشمات ببيني...بشين تماشاکن...تازه کلاسم داره...يه زن مُرده ،بيشتر به چشم هواخواهات مياد
وحيد-کم چرت بگو
-گفتم نمي ام...
ودستمو کشيدم به سمت اتاق با هرجون کندني بود رفتم.به من غذاخوردن نيومده
اما همينکه به در اتاق رسيدم از تيري که تو دلم کشيد زانو هام خم شد
وحيد با حرص گفت:دختره ي تخس فقط 2 متر زبون داره
نفهميدم چه مانتويي تنم کرد...وچه جوري سوار ماشين شدم.گيج گيج بودم.خلاصه اينکه رسيديم بيمارستان...
به خاطر کتکايي که نوش جان کرده بودم معدم خونريزي خفيفي داشت.در حد مويرگ پاره شدن...از همه بدتر که مجبود شدم به دکتر بگم ديشب باشوهرم رابطه داشتم براي همين اينجوري شدم.اونم به وحيد چپ چپ نگاه کرد فکر کنم حدث زد مازوخيسمي چيزي داره والا رابطه که اينقدر وحشي بازي نداره.آخرم کارت يه روانشناس به وحيد داد که من تودلم عروسي بود وقتي قيافه وحيدو ديدم...حقشه.
دکتر چند تا دارو و سرم نوشت برام و گفت شب بمونم تا وضعيتم بررسي شه حالم بدتر نشه.
يه آرامبخشم به خوردم داد، دستش درد نکنه مثل فيل انداختتم
نيمه ي شب بود که بيدار شدم.کاش مثل تو اين فيلما شوهرم يه اتاق خصوصي ميگرفت خودشم
پايين تخت سرش و ميذاشت و منم بلند ميشدم ميديدمش دست ميکشيدم تو موهاش...موهاش!اين واقعا ديگه خيلي آرزو بود...شايد اگه آرزو ميکردم يه مازاراتي بخرم از فروش نقاشيام قابل قبولتر بود تا دست کشيدن توموهاي اين بچه غول خوش اخلاق
برعکس روياهام تو بخش عمومي بودموخودشم يا رفته بود يا اگه خيلي مثبت فکر ميکرديم تو راهرو بود حتما...

romangram.com | @romangram_com