#انتخاب_دوم_پارت_30

وحيد-اينجا چيکار ميکني؟
آروم بود.کاش بره.اونکه محبت نمي کرد.حتما مي خواست باز زخم زبون بزنه
آخه لعنتي من چطور بگم پشيمونم تا دست از سرم برداري؟
وحيد-ميگم اينجا چيکار ميکني؟بازي جديدته؟
اه...لعنت به تو وحيد راحتم بذار
صداي قدم هاش به سمتم مي اومد.نمي دونم دقيق باچه زوري چند سانت تکون خوردم.اما باعث شد بايسته
وحيد-هه...ديگه داشتم نگرانت ميشدم...گفتم مردي
با صداي خفه ام گفتم:نگران نباش...پول کفنو دفنمو نميندازم گردنت
ساکت شد.دستمو به کابينت رسوندم و زور زدم بلند شم.
چند قدم بهم نزديک شدو با يه لحن غريبي گفت:چته؟درد داري؟
دستاي داغش که به بازوم خورد تنم مورمور شد...قلبم ريخت پايين...از اين ضعف متنفر بودم...جلو عالمو آدم وا ميستادمو در برابر وحيد هيچي نبودم...تا ميومدم متنفرشم بدتر از قبل عاشقش ميشدم...چقدر بدبخت بودم که بعد اين زندگي نکبتي اي که برام ساخته بود و اون همه حقارت...درست مثل اون سالا دوسش داشتم...حتي بيشتر
دستمو به زور جداکردمو صورتمو توجهت مخالف بيشتر گردوندم تا اين همه ضعفو تو چشمام نبينه
با همون لحنش گفت:ميگم چته يلدا...شروع نکن به لجبازي
جواب ندادم که بازومو گرفتو با يه فشار برم گردوند سمت خودش...بي انصاف جون ندارم
دندونامو به هم فشار دادم از درد
با ديدنم خيلي جا خورد...حتما فکر ميکرد بعد اون شب قشنگي که برام ساخته بود ترگل ورگل
بمونم
-ولم ميکني يانه؟فعلا جاي سالم ندارم اجازه بدين همينا خوب شه بعدا چشم،درخدمتيم

romangram.com | @romangram_com