#انتخاب_دوم_پارت_25
وحيد-توچي هستي؟جزيه گشنه گدا!مگه به خاطر همين پول زنم نشدي؟پس دردت چيه؟
-دردمن تويي که نمي فهمي داري زندگيمونو چي جوري به لجن ميکشي...هه...دلخوشي ميخواي؟
وحيد-زندگي من با وجود تو لجن هست...ازوجود تو به لجن کشيده شده
حميد-بس کن وحيد
وحيد-بس نمي کنم
-اگه من لجنم پس چرا اومدي خواستگاريم؟چرا خواستي زنت بشم؟
وحيد –خريت محض...
-اره خب...آدمي که ذاتا خر باشه کاراشم ميشه خريت
وحيد-ولم کن حسام
فريد با داد غريد-وحيد بس ميکني يا نه؟
وحيد-اين موضوع به شما هيچ ربطي نداره
فريد –اينجا خونه ي منه
وحيد-خيله خب...گمشوبريم خونه تا بهت بگم خرکيه لعنتي
دخترا فقط گريه ميکردن...
نسيم با صداي لرزونو بلند گفت:تروخدابس کنين
وحيد به سمتش برگشت.انگار آتش فشانش خاموش شد اصلا...دستشو از دست حميد کشيد بيرونو به سمت مخالف رفتو چنگ زد به موهاش.
منم که حرصم گرفته بود پوزخند صداداري زدم.وحيد برزخي نگام کرد
اومد سمتمو دستشو زد زير بازوم.هرکي سعي ميکرد جلوشو بگيره توجه نکردومنو کشون کشون برد از خونه بيرون.يه پوتين پام نبود.
romangram.com | @romangram_com