#انتخاب_دوم_پارت_24
همه از حرفش جا خورده بودن و به من نگاه ميکردن.نسيمم متعجب سيني چايي به دست ايستاده بود.
بلند شدم به اتاق فرشاد رفتم.وسايلم اونجا بود.نسيم سريع دنبالم اومد.مانتو پوشيده نپوشيده اومدم بيرون
-نسيم جان ممنون از پذيراييت...
نسيم-کجا ميري يلدا؟کيک نيوورديم
ديگه صدام ميلرزيد.
-ممنون عزيزم.
فريد با اخم وحشتناکي گفت:صبر کن لباس بپوشم مي رسونمت
-ماشين ميگيرم
پوتين پام ميکردم که وحيد بيخيال گفت:ميخواي بيام؟
با حرص سر بلند کردم و گفتم:شما به ديدزدن دلخوشيت برس
ديگه آب از سرم گذشته بود چه يه وجب چه چند وجب
با اخم بلند شد
وحيد-چه زري زدي؟
-زرو که تو ميزني
همچين به سمتم اومدکه اگه حميد جلوشو نمي گرفت مطمئنا گره ام ميزد
وحيد-يلدا بهتره که خونه نري والااگه ببينمت زنده ات نمي ذارم
-حق نداري واسم تعيين تکليف کني...اصلا تو کي هستي هان؟جزيه عوضي که فقط به پولش مينازه
يعني اگه حميدو حسام ولش مي کردن چي ميشد؟
romangram.com | @romangram_com