#انتخاب_دوم_پارت_182
بعدم پر سوال نگام کرد.نسيم تو آشپزخونه ضعف رفت.
-نسيم اين فريد بيشعورو جمع کن اينقدر چرتو پرت به اين بچه نگه
فرشاد-يعني خاله به باباي من بچه نميفروشن؟
مونده بودم چي بگم
-چرا خاله جان...حالا فعلا نقاشيتو بکش
زير لب گفتم:طرح و بزن تا اقدام کنن واسه تاسيس
فرشاد-هان؟
-هيچي خاله باخودم بودم
نشست سر نقاشيش.اومدم حرف بزنم فريد رسيد.
سلام که کرد با چپ چپ نگاه کردن جوابشو دادم.
خنديدو گفت:باز چي شده؟
-هيچي...بااين چرتو پرتايي که به بچه ات گفتي داره نقشه ي داداششو ميکشه ببري کارخونه طرحشو بزنن
هرهرخنديدورو به فرشاد گفت:آره؟کشيدي بابا؟
-مرض
فرشاد- آره بابا ببين خوبه؟
فريدم باخنده چلپه ماچش کرد.اومدم غر بزنم که زنگ تلفنم بلند شد.تا اقدام کنم به بلند شدن قطع شد.خواستم بيخيال شم که باز زنگ خورد.
باز اين نيلوي وراج بود حتما
الان بچه امو بيدار ميکنه
romangram.com | @romangram_com