#انتخاب_دوم_پارت_179
بهت زده اشک توچشمام جمع شد.
يه هفته اي بود که از رفتنش ميگذشت.نيلو ونسيم رفتن خونه و وسايلاي بچه امو آووردن خونه فريد.
فريد ميگفت به خواسته ي اون، وحيد اسم بچه ارو ويداگذاشت.يعني کشته مرده اين حس پدريشم.
افسردگي گرفته بودم.
دردجسمي ام کمتر از روحي ام بود.کدوم زني بعد فارق شدن آواره خونه اينو اونه؟
تکليفم اصلا معلوم نبود
آينده ام روهوابود
معلوم نبود طلاقم ميده يانه؟تو برزخي بودم که خدا ميدونست بلاخره چي ميشه
صداي نسيم منو از فکر بيرون کشيد
نسيم-شام چي درست کنم؟
-نميدونم.فرقي نداره
نسيم-چيزي هوس نکردي؟
-هرچي که بلدي درست کن...
نسيم-بيشعور مسخره ميکني؟
بيچاره نسيم اين روزا مثل پروانه دورم ميگشت.اتاق فرشادم داده بودبه من که راحت باشم
بايد برميگشتم خونه خودم.جاي اينارو هم تنگ کرده بودم.مشکلاتشونم بيشتر.تقصير فريد بيچاره چي بود که بايد پول پوشک وداروهاوکرماي بچه منم ميداد.درسته وضع ماليشون بد نبود اما ديگه واقعا انصاف نبود.
من اگه بچه رو ميخواستم ،نميتونستم همينجور بي پول زندگي کنم.
اگه وحيد بچه ارو به من ميدادازکجا بايد پول مياووردم؟
romangram.com | @romangram_com